نوشته شده توسط : امیر

هنگامی که آلیشیا وست جانباز جنگ عراق به عنوان یک تازه کار پلیس به محله قدیمی خود در نیواورلئان باز می گشت ، خود را در آنجا می بیند که در جبهه ها قرار دارد: دوستان و همسایگان سابق او نمی خواهند که دیگر کاری با او داشته باشند زیرا او پلیس است (= "آبی ") است. همکاران جدید او (فاسد) زن سیاه پوست (= "سیاه") را به عنوان یکی از خود نمی بینند. کارگردان  دون تیلور (" متجاوز ") و نویسنده  پیتر اچ داولینگ (" پرواز ") تریلر اکشن خود را راه اندازی کرد " سیاه و آبی"با صورت فلکی نویدبخش که تضاد یک تقابل مبهم با وضعیت انفجاری جامعه-سیاسی در برخی از شهرهای بزرگ ایالات متحده بین جنایات خارج از کنترل و یک دستگاه پلیس ناکارآمد و بعضاً نژادپرستانه دارد.

اما اگرچه تایلور برای فیلمبردار ایتالیایی  دانته اسپینوتی است("گرما" ، "LA محرمانه" و "خودی") که در واقع بارها و بارها نیو اورلئان را به عنوان مکانی غیرقابل مهار و غیرقابل تحمل در تصاویر شدید جوی می پیچاند ، "سیاه و آبی" تا عنوان و قول سناریو خود زندگی می کند. فقط در صحنه های انفرادی در عوض ، تیلور با پیشرفت بازی ، و همچنین خوش ساختگی های دست ساز و سخت ، بلکه همچنین اسلات اکشن کاملاً عمومی ، بیش از پیش به کلیشه های ژانر معمول اعتماد می کند. آرزوی موفقیت او:  نائومی هریس در نقش اصلی صخره می کند!


این فیلم را تقریباً تک دست انجام می دهد: نائومی هریس به عنوان سرباز سابق آلیشیا وست.


بعد از سه هفته مشغول کار در یک منطقه مشکل دار در نیواورلئان ، آلیشیا ایده آل گرا ( نائومی هریس ) فهمید: به عنوان یک گشت زن سیاه ، این کار را آسان نخواهد کرد! اوضاع هنگامی که او به هنگام استفاده معمول از دوربین بدن خود ، که به معنای واقعی کلمه گروهی از فروشندگان مواد مخدر را اعدام می کند ، فیلم می کند ، همکاران را فاسد می کند. اگرچه آلیشیا از مجروح فرار می کند ، اما او باید سعی کند دوباره به ایستگاه پلیس بازگردد تا فیلم را در سرور پلیس بارگذاری کند.

اما توطئه در این بخش بسیار گسترده تر از آن است که آلیشیا در ابتدا مشکوک بود. و بدتر از این ، تری مالون ، پلیس فاسد متقاعد شد (گاهی اوقات حتی به ضخیم: Frank Grillo)) پادشاه گانگستری محلی داریوش (" قفس قفس " لوکس مارول : مایک کلتر ) سپس که این آلیشیا بود که دلالان را شلیک کرد. تنها ، متحیر ، بی اراده تر آلیشیا ، میلو ( Tyrese Gibson ) است که از کودکی او و یکی از کارمندان سوپر مارکت کوچک است که در آن او را در پریشانی گریخته است ...

نئومی هریس بزرگترین ترامپ است!

پس از درگیری های مختلف در سریال های تلویزیونی کودکان و نوجوانان انگلیس مانند "The Tomorrow People" ، مخاطبان بزرگسال برای اولین بار با نائومی هریس به عنوان یک بازمانده سخت در آخرالزمانی زامبی در وحشت آخر زمان دستگیره دنی بویل " 28 روز بعد " آشنا شدند. پس از آن چندین نمایش جالب در " معاون میامی " ، "دزدان دریایی کارائیب 2 + 3" و " Southpaw " به دنبال داشت. دانلود رایگان سریال دل قوی ترین عملکرد او تا کنون ، با این حال ، این بازیگر زن را در درام حیرت انگیز باری جنکینز از آمدن سن " مهتاب"، که پس از آن او به طور مستقیم با نامزدی اسکار پاداش داده شد. معروف ترین ، اما ، احتمالاً به عنوان خانم پولپنی در فیلم های جیمز باند با دانیل کریگ (حتی شخصیتی برای چهره وی در گفتگو بود). اکنون برجسته بارز "سیاه و آبی" نیز هست.

این را می توان در بعضی از صحنه های ابتدایی مشاهده کرد ، که همچنین نشان می دهد که اگر خالقان پیشوای تحریک آمیز خود را به طور مداوم دنبال می کردند ، ممکن است "سیاه و آبی" کجا تکامل یابد: آلیشیا آهسته صبحانه خود را در منطقه ای نه چندان دور از شهر انجام دهد. هنگامی که او به طور خودسرانه توسط دو پلیس متوقف شده و با تمام نیرو در مقابل حصار پرتاب می شود. "دنبال چه چیزی در محله من هستی؟" یکی از آنها به او فریاد می زند. او ادعا می کند که وقتی مأمور دیگر شناسنامه خود را پیدا کند در آنجا زندگی می کند و با اکراه اجازه می دهد تا این دو نفر را از او بیرون کنند. بهانه زیر حتی حرف چندانی هم نیست: "شما می دانید چطور است ..." این برخورد به راحتی می توانست یک لحظه ساخت کلیشه باشد ، اما این مسئله در حال حاضر مانع از بازی هریس می شود ،

نه سیاه و نه آبی

در طی یک سکانس مشابه دلسرد کننده ، آلیشیا مورد ضرب و شتم ، در حالی که از همسالان فاسد گریخته بود ، فرار می کند ، در چندین در محله که خودش یک بار بزرگ شده بود ، در چندین در را می کوبد. او در حال گدایی برای سرپناه است ، اما هیچ کس اجازه نمی دهد او را وارد کند. هر کس پاسخ می دهد به سختی آنها را رد می کند - بخشی از ترس از اینکه به چیزی کشیده نشود ، اما بیشتر به این دلیل است که لباس پلیس می پوشد. هریس نقش سرباز سابق تجربه شده در خانه را بازی می کند که در این صحنه ها نه تنها از نظر شایستگی ، بلکه ترس و وحشت از عدم پذیرش مداوم - نتیجه آن است که شدیدترین ده دقیقه فیلم ، که می تواند به همان اندازه در عراق بازی کند. به محض اینکه آلیشیا لباس آبی پوشید ، در سرزمین خودش دشمن است - تقریباً همانطور که زمانی در زمان جنگ بود.

به خصوص در نیمه دوم ، کارگردان تایلور به شخصیتهای کلیشه ای مثل صدای گول خورده "بد پلیس" سمیتی ( Beau Knapp ، " آرزوی مرگ ") یا ترولینگ در یک کت خز مسخره و بی مزه ، مثل یک دلال محروم از دهه هفتاد تکیه می کند. داریوش رئیس گانگستری به دنبال. علاوه بر این ، شلیک های بازیگری و تعقیباتی کلی وجود دارد که پیاده و با ماشین تعقیب می کنند. خروجی آنها نه تنها توسط بانک قابل پیش بینی است ، بلکه همه آنها خیلی طولانی طول می کشند.


تنها متحد: Tyrese Gibson به عنوان فروشنده سوپرمارکت Milo.


علاوه بر بازیگری همیشه باورپذیر و معتبر ، نائومی هریس از این نظر برجسته است که فقط Tyrese Gibson به عنوان تنها متحد آلیشیا در تمام دیوانگی های موجود است. در مقابل ظاهر نسبتاً اغراق آمیز او در شارژرهای "Fast & Furious" ، گیبسون به طرز شگفت انگیزی کارآمد و مهار نشان می دهد. در غیر این صورت ، چیزهای خاصی ارائه نمی شود. تقریباً در هر موقعیت و هر قطعه سالها پیش در " روز آموزش " ، " آبی تیره " یا سریال تلویزیونی " سپر " به روشی مشابه و غالباً جالب روایت یا تصویر شده است.

نتيجه گيري: عليرغم فرض نويدبخش و عملكرد نيومي هاريس "سياه و آبي" در پشت احتمالات خود است. سرانجام ، مدیر دون تیلور سپس بیش از حد بر روی یک یا دیگر کلیشه ها قرار می دهد.



:: بازدید از این مطلب : 120
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : یک شنبه 17 آذر 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیر

دانلود فیلم نیوکاسل

دانلود فیلم نیوکاسل

 

 

 

 

نیوکاسل فیلمی به کارگردانی محسن قصابیان، تهیه‌کنندگی علی آشتیانی‌پور و نویسندگی علیرضا قاسمی و مهیار رضاخانی محصول سال ۱۳۹۵ است.

این فیلم از تاریخ ۲۶ تیر ۱۳۹۸ در سینماهای ایران اکران شده‌است.

 

بازیگران : حمید گودرزی ، نسرین مقانلو ،بهرام افشاری ،رضا ناجی ، سحر قریشی ، نیما شاهرخ شاهی ، بابک نوری و . . .

خلاصه داستان

داستان ساکنین یک خانه قدیمی است که با خبر بازگشت صاحب خانه، درگیر ماجراهای مختلفی می‌شوند.......

 اطلاعات بیشتر در مورد این فیلم در ویکی پدیا

 

 

مصرف اینترنت برای دانلود قانونی از سرورهای IR نیم بها می باشد. کلیه اپراتورها موظف به اعمال هستند.



:: بازدید از این مطلب : 165
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 مهر 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیر

دانلود فیلم آشغال های دوست داشتنی

دانلود فیلم آشغال های دوست داشتنی

 
 
آشغال‌های دوست‌داشتنی فیلمی به کارگردانی، نویسندگی و تهیه‌کنندگی محسن امیریوسفی محصول سال ۱۳۹۱ است. این فیلم که دربارهٔ حوادث بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸ است از دولت محمود احمدی‌نژاد موفق به دریافت مجوز پخش نشد و از دولت حسن روحانی نیز نتوانست پروانه نمایش برای سی‌ودومین جشنوارهٔ فیلم فجر دریافت کند. سرانجام پس از شش سال توقیف، در اواخر بهمن ماه سال ۱۳۹۷ موفق به دریافت مجوز اکران شد و مورد استقبال عموم قرار گرفت.
 
 

خلاصه داستان فیلم آشغال های دوست داشتنی

تا به حال بجز خلاصه داستان یک خطی از این فیلم به‌رسانه‌ها داده نشده‌است اما خبرها حاکی از آن است که فیلم در مورد وقایع خاص انتخابات سال ۸۸ است. (خلاصه داستان فیلم همانیست که قبلاً گمان می‌رفت).

طبق اخبار غیررسمی داستان آشغال‌های دوست‌داشتنی در خانه یک پیرزن که با دخترخالهٔ میانسالش (سیما) زندگی می‌کند، می‌گذرد. در یکی از روزهای بعد از انتخابات که تجمع مخالفان انتخابات و معترضان در خیابان‌های تهران برقرار است عده‌ای از تجمع‌کنندگان فراری از دست نیروهای امنیتی وارد خانه پیرزن می‌شوند و در آنجا مخفی می‌شوند. بعد از خروج از خانه متوجه علامتی بر روی درِ خانه پیرزن می‌شوند و طبق شایعه‌های آن روزها به پیرزن خبر می‌دهند که آنها احتمالاً در روزهای آینده به خانه او مراجعه خواهند کرد و آن‌جا را می‌گردند پس به پیرزن هشدار می‌دهند که اگر در خانه‌اش چیز مشکوک و مسئله‌سازی دارد آن را از خانه خارج کند تا مشکلی برایش به وجود نیاید و داستان تازه از اینجا شروع می‌شود.

بر اتاق خانه پیرزن چهار قاب عکس از چهار مرد وجود دارد. قاب عکس بزرگتر متعلق به همسر پیرزن است که ظاهراً از طرفداران مصدق بوده‌است که در جریان کودتای ۲۸ مرداد برایش اتفاقی می‌افتد و با اینکه طرفدار نظام پادشاهی است اما پس از انقلاب به حج رفته و تغییر رفتار می‌دهد. مرد دوم پسر بزرگ پیرزن است که در جنگ ایران و عراق شهید شده‌است. قاب عکس سوم متعلق به برادر اوست که از اعضای یکی از گروه‌های کمونیستی بوده‌است که در جریان اتفاقات دهه شصت اعدام می‌شود و قاب عکس چهارم هم متعلق به پسر کوچکتر پیرزن است که در دانشگاه‌های خارج از کشور فارغ‌التحصیل شده‌است و همان‌جا زندگی می‌کند.

روند داستان به گفتگوی خیالی این چهار نفر با پیرزن در جریان شبی می‌گذرد که او خیال می‌کند فردا به سراغش خواهند آمد.
 
 

حاشیه‌های فیلم آشغال های دوست داشتنی

    در مهر ۱۳۹۳، کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی با ارسال نامه‌ای به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، خواستار عدم صدور مجوز اکران این فیلم و ۷ فیلم دیگر شد که از آنها با عنوان «فیلم‌های مرتبط با فتنه» نام برده شده‌است. به گفته احمد سالک:«برخی فیلم‌ها با این که مجوز فیلمنامه و تولید دریافت کرده‌اند اما در هنگام ساخته شدن، به حاشیه رفته‌اند و نمایش آنها به مصلحت نظام نیست.»

    در دی ۱۳۹۴، شهاب حسینی، از جمله بازیگران این فیلم، با اعلام اینکه «موضع‌گیریِ محمد حیدری دبیر جشنواره سی‌وچهارم فیلم فجر در قبال فیلم «آشغال‌های دوست داشتنی» و اطلاق اصطلاحِ «معضل» به این اثر که با مجوز قانونی وزارت محترم ارشاد ساخته شده و طی چند دوره گذشته در محاق بدبینی و سیاه‌نگری قرار گرفته» و به دلیل آنچه «نبود نگاهی نو و اندیشه‌ای تازه» در جشنواره فیلم فجر عنوان کرد، از سمتِ خود به‌عنوان مشاور این جشنواره استعفا داد.

    این فیلم بالاخره در بهمن ماه ۱۳۹۷ اکران گردید که در هفته اول نمایش بیش از یک میلیارد تومان فروش داشت. به نظر می‌رسد استقبال مخاطبان به دلیل مضمون و نوآوریهایی است که در فیلمبرداری و جلوه‌های ویژه آن صورت پذیرفته‌است.

    عدم پخش تیزر در صدا و سیما: با توجه به اینکه فیلم در بستر اتفاقات انتخابات ۱۳۸۸ دارد و همچنین ماهیت فیلم که به موضوع سانسور تاریخ اشاره دارد، صدا و سیما از ابتدا از پخش تیزر این فیلم سینمایی سرباز زد.

    تحریم در سینماهای حوزه هنری: مجموعه سینماهای این سازمان که از معروفترین آنها سینما آزادی تهران است و سابقه تحریم فیلم‌های متعددی همچون «خصوصی»، «گشت ارشاد»، «من مادر هستم» و «عرق سرد» را در کارنامه خود دارد، اکران این فیلم را نیز در سینماهای زیر مجموعه خود ممنوع کرده‌است؛ فیلمی که صدور مجوز اکران آن ۶ سال طول کشیده‌است.  اطلاعات بیشتر در مورد این فیلم در ویکی پدیا


:: بازدید از این مطلب : 151
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 مهر 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیر

به زودی E3 2018 آغاز می شود ، بزرگترین نمایشگاه برای دوستداران دنیای بازی های ویدیویی و طبق معمول نشت ها آغاز می شود که یکی از آنها مدتی در گردش است بازی جدید سوپرمن جدیدی است که توسط Rocksteady ساخته شده است ، معروف به حماسه بتمن Arkham ، بدون شک بهترین حماسه بازی ها مبتنی بر یک ابرقهرمان در حال حاضر ، و در این مورد DC Comic.

در این مقاله می خواهم نظرات خود را در مورد این که چرا یک بازی از بزرگترین قهرمان دی سی معمولاً بد است ، بیان کنم ، برخی وجود دارند که بد نیستند ، اما بیشتر آن معمولاً متوسط ​​و فاجعه بار است.

برجسته بسیار قدرتمند
سوپرمن بزرگترین قهرمان دی سی کمیک است ، و او همچنین یکی از قدرتمندترین دنیای خود است و شخصیتی با چنان توانایی در نمایندگی او در یک بازی ویدیویی مانند حمل شخصیتی شکسته است.

از جمله قدرت های آن پرواز است ، بنابراین برای رسیدن به مکان های مرتفع از اسباب بازی استفاده کنید ، از مکانی به مکان دیگر بروید درست مانند بتمن با قلاب خود ، برای پس انداز کنید ، زیرا اگر بتوانیم پرواز کنیم ، بنابراین می خواهیم قلاب و یا هر اسباب بازی دیگری از آن سبک.

یکی دیگر از قدرت هایی که همه در مورد سوپرمن می دانند ، قدرت او است ، به حدی که به قول خودش می گوید برای او ، در دنیای مقوا زندگی می کند . با این سخنان ما مشکل دیگری داریم ، دشمنان او ، زیرا یک رئیس می تواند روز رستاخیز یا سیاه آدم باشد ، اما دشمنان مشترک یا قرار دادن روبات ها ، موجوداتی از سیاره یا نژاد دیگر که می توانند تلاش هایی مانند آلتالانتیک یا آمازون را انجام دهند ، چیز دیگری نیست. از آنجا که یک انسان عادی به غیر از لکس لوتر ، در یک جنگ غوغا علیه سوپرمن هیچ کاری ندارد ، اما مطمئناً همه انسان ها نبوغ و منابع اقتصادی خود را ندارند ، البته ما واقعاً آن را دوست داریم.

سرعت وی ، یکی دیگر از قدرتهای قهرمان DC که به بهترین وجه شناخته شده است و مشکل دیگر در نمایندگی در یک بازی ، اگر آنها آن را به خوبی در بازی نشان دهند ، می تواند رسیدن به نقاط دوردست نقشه را تکه ای از کیک ، درست مثل نبرد با بدن قرار دهد. بدنی که علاوه بر داشتن قدرت باورنکردنی ، سرعت آن نیز غیرقابل تحمل است ، اگر اضافه کنیم که سوپرمن خستگی را نمی شناسد ، نوار استقامت وجود ندارد ، بنابراین می توانیم هرچه می خواهیم اجرا کنیم و حمله کنیم.

و آخرین قدرت سوپرمن که یک شخصیت شکسته در یک بازی ویدیویی ایجاد می کند ، پوست غیرقابل نفوذ اوست ، سلاح های رایج با سوپرمن کار نمی کند و حتی یک بمب اتمی را تحمل می کند ، برای چند دقیقه آسیب پذیر می شود ، اما بدون اینکه باعث مرگ شود ، علاوه بر این ، اگرچه بسیاری از آنها از قدرت دیگری که در اختیار دارد ، آگاهی ندارند ، اما بازسازی سلولی که مانند سایر شخصیت های شناخته شده تری مانند Wolverine یا Deadpool است ، سوپرمن قدرت بازسازی را نیز دارد و این باعث می شود تقریباً جاودانه شود .

صحیح HERO
مشکل دیگر در فیلمنامه شخصیت سوپرمن است ، از نظر من هم صحیح است ، تمام تصمیمات او این است که ما می توانیم آنها را خوب تعریف کنیم ، او هیچ تصمیم مشکوک یا غیراخلاقی ندارد ، قهرمانی که نمی خواهد مرگ شرور را بخواهد پس او همیشه آن را در برابر دشمنان خود قرار داده شده است که باعث نمی شود ، و این باعث می شود سوپرمن یک شخصیت شلوغ تر از بتمن است ، اگرچه این نکته با فیلمنامه نویسان خوب می تواند داستان بزرگی را ایجاد کند ، همانطور که در فیلم Man of Steel یا در کمیک های بی شمار او دیدیم .

با دیدن این دو نکته ، این بدان معنا نیست که اگر شایعه بازی Superman توسط RockSteady درست باشد ، در حال حاضر در حال توسعه است و بدون دانستن چیزی طبقه بندی شده به عنوان متوسط ​​یا بد ، می تواند ما را غافلگیر کند و بهترین بازی ابرقهرمانی را ایجاد کند ، در صورت وجود شایعه واقعی است یا نه ، در روزهای آینده شک خواهیم کرد.

از نظر من استودیوی Rocksteady حداقل یک رأی اعتماد به نفس کسب کرده است که می تواند نشان دهد سوپرمن نیز می تواند بازی های خوبی داشته باشد.

به عنوان داده ها ، من بهترین بازی مبتنی بر این شخصیت را نشان خواهم داد که حداقل به نظر من The Death and Return of Superman که در سال 1994 روی Super Nintendo منتشر شد و از همه بدتر نیز یکی از بدترین فهرست ها محسوب می شود. داستان ، سوپرمن 64 در سال 1999 در نینتندو 64 منتشر شد.




:: بازدید از این مطلب : 161
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 مهر 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیر

چند ساعت پیش ، در کنفرانس مایکروسافت E3 2018 و هنگامی که به نظر می رسید قرار است نتیجه بگیرد ، در یک نمایش عالی یک تریلر از سایبرپانک 2077 نمایش داده شد ، به مدت 5 سال که چیزی از این پروژه CD ندیده است. Projekt Red ، استودیوی لهستانی که به عنوان یک Indi شروع به کار کرد و با شروع بازی های آن رو به رشد بود ، حماسه ای را برای ما رقم زد که با یکی از بهترین آرپیجی های غربی با جدیدترین کار خود Witcher 3: Wild Hunt از کمتر به اوج گرفتن رسید. .

او نه تنها یکی از بهترین بازی های این نسل را به ما پیشنهاد داد ، بلکه وی با ارائه مطالب DLC به صورت رایگان و دو بسط هزینه پرداختی ، عشق کاربران خود را نیز به دست آورد ، بله ، اما آنها یکی از بهترین بصری هایی هستند که تاکنون دیده شده است ، و حتی در بسیاری از گسترش دوم خود ، Blood and Wine بهتر از بازی اصلی است.

و در اینجا ما هستیم ، هنوز هم پس از دیدن چیزی بیشتر از یکی از پروژه های پیش بینی شده برای هر عاشق ژانر RPG ، در شرایط سخت و سختی قرار داریم ، اما آنچه را که از سایبرپانک 2077 انتظار دارم.



جهانی زنده
بعد از Witcher 3: Wild Hunt کاملاً خوب می دانم که این مطالعه چه چیزی قادر به دستیابی و پیشی گرفتن است ، اگر قبلاً در آخرین کار شما یکی از دقیق ترین دنیای باز را ارائه دهیم ، در این پروژه جدید حداقل نتیجه مشابهی را انتظار دارم ، گرچه البته موضوع بازی بسیار متفاوت است ، از فانتزی قرون وسطایی گرفته تا استیکرانک اینده ، بنابراین تنظیم و با آن طراحی کل نقشه کاملاً متفاوت است.

من انتظار دارم اتومبیل ها پرواز کنند ، و می دانم که در تریلر کاملاً به چشم می خورند ، اما دیده نشده است که می توان از آنها استفاده کرد و گرچه به احتمال زیاد ، این عملیات باید دقیق ، آسان و شهودی باشد ، چیزی که نیست هیچ چیز ساده ای

ما در تریلر شهری را دیده ایم ، و گرچه این شهر بزرگی است ، اما دوست دارم به جاهای بیشتری بروم ، از شهرک های دیگر بازدید کنم و همه چیز در همان شهر اتفاق نمی افتد ، اگرچه اگر این شهر به اندازه تصور من بزرگ باشد ، با وجود مناطق مختلف آن ، سایت های اکتشافی بیشتری را از دست نخواهم داد.

چرخه روز ، شب و یک هواشناسی معتبر ، در یک بازی جهان باز نکته ای است که ضروری نیست ، اما این که بدون شک کاربر را در جهان خود غوطه ور تر کند ، و همچنین این برنامه را درخشش و درخشش دهد. بیشتر در Witcher 3: Wild Hunt آنها این کار را به طور کامل انجام دادند ، غروب خورشید ، باد تکان دهنده درختان ، شبهای طوفانی. بنابراین فکر می کنم در این سایبرپانک 2077 باید بهتر باشد.

پروتاگونیست با شخصیت و شخصیت
در آخرین بازی خود بر اساس حماسه ادبی ، آنها شخصیتی از شخصیت قهرمان پیش از این با شخصیتی آفریده ، ژرالت دی ریویا داشتند که واقعاً در این بازی بازتاب خوبی داشت ، اما این قبلاً ایجاد شده بود. در این پروژه جدید Cyberpunk 2077 می گویند شما می توانید شخصیت اصلی را ایجاد کنید ، اما در تجربه من می دانم بازی هایی که می توانید شخصیت اصلی را بسازید معمولاً مسطح ، شخصیت کمتری دارند و در اکثر بازی ها حتی او صحبت نمی کنند.

برای حل این مسئله ، اگرچه شما می توانید این شخصیت را ایجاد کنید ، امیدوارم شخصیت او از قبل مشخص شده باشد ، در این روش و اگرچه هر کاربر ظاهر مورد نظر خود را دارد ، اما ما در روایت پیروز می شویم ، زیرا من می خواهم او طبق تصمیمات اخلاقی شخصیت تصمیم گیری خود را ادامه دهد. این امر با داشتن شخصیتی با شخصیت انجام می شود و نه شخصیت معمولی ایجاد شده کاملاً صاف.

مهارت های بصری بیشتر و یک مهارت مهارت درختی
در کار قبلی خود آنها یک سیستم ترک خوردگی و یک درخت مهارت کمی کثیف ایجاد کردند ، و اگرچه کسانی از ما که به RPG ها عادت دارند خوب مدیریت می کنند ، اما باید این را تشخیص دهیم که برای همه کسانی که خیلی در این نوع بازی ها قرار ندارند آنها بزرگ و بسیار شهودی نبودند.

امیدوارم CD Projekt Red از طریق نظرات کاربران همه اینها را در نظر بگیرد و چیزی را برای همه کاربران در اختیار ما قرار دهد ، که بسیار بصری تر است اما عمق آن را از دست نمی دهد ، این یک عنصر اساسی از هر بازی RPG است و چیزی است. که در نحوه بازی هر یک تأثیر دارد.

تصمیم گیری ها و مصارف سازنده
CD Projekt Red یکی از بازی های بهترین روایت را در آنچه تولید می کنیم به ما پیشنهاد داد ، این باعث شد بسیاری از مطالعاتی راجع به نحوه برخورد با دنیای آزاد در یک RPG با تصمیماتی در مورد جهان ما که تحت تأثیر آن قرار دارد ، مورد توجه ما قرار دهد. بازی

در Cyberpunk 2077 آنها باید با این پیشنهاد ادامه دهند و هر تصمیم گیری می تواند تا حدودی بیشتر یا کمتر بر چگونگی چرخش رویدادهای تاریخ تأثیر بگذارد ، بنابراین به عمق می رسد و از این طریق همه ما با همان وقایع زندگی نمی کنیم. تعدادی از پایان های که اگرچه مشابه ممکن است متفاوت باشد.

یک داستان بزرگسالی بدون نسخه های شخصی
سایبرپانک 2077 پروژه ای است که دیده می شود برای مخاطبان بالغ تری ساخته می شود و به همین ترتیب باید داستانی برای آن داشته باشد. اگر در TW3 ما در این پروژه جدید داستانی بسیار با عزت دیدیم ، انتظار همین را دارم.

منظور من این است که این یک چیز جدید است ، بدون کلیشه های انتقام جوی معمولی که قبلاً در بسیاری از بازی ها و فیلم ها دیده شده است ، امیدوارم که نویسندگان داستانی را برای ما آماده کرده اند که بخاطر بسپاریم.

مأموریت های ثانویه به ارتفاع
بدون شک مأموریتهای جانبی TW3 ارزش مطالعه دارند ، آنها تعدادی ماموریت جانبی را به ما پیشنهاد دادند که بسیاری از آنها سابقه و پیامدهای ناچیز خود را داشتند ، برخی حتی با موارد اصلی مرتبط بودند ، و اگرچه همه آنها خوب نبودند اگر باشند. سرگرم کننده و سرگرم کننده برای انجام.

در سایبرپانک 2077 من همین مورد را انتظار دارم ، اینکه مأموریت های ثانویه نیز علاقه اصلی و اصلی را در داستان داشته باشند ، CD Projekt Red در این زمینه مدرسه ای ایجاد کرده است ، و امیدوارم که به عنوان معلمی همچنان باقی بماند و ماموریت هایی را به ما ارائه دهد که واقعاً شایسته انجام این کار هستند. .

و در حال حاضر پایان دادن ، امیدوارم که انتظار بیش از این طولانی نماند ، بسیاری از مواردی که خودم نیز در آن حضور دارم 5 سال است که منتظر این بازی هستم ، از زمان اعلام آن در سالهای دور 2012 که برای اولین بار در جهان شناخته شده بود ، و ما منتظر آن هستیم.




:: بازدید از این مطلب : 217
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 مهر 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیر

من بهترین بازی های E3 2018 یا همان مواردی را که بیشتر مورد توجه من قرار گرفته اند ، جمع آوری می کنم ، E3 با تعجب ناچیز در قسمتهای زیادی به دلیل نشت هایی که تمام روزهای اینترنت را قبل از شروع آن متزلزل کرده است ، اما با وجود این ما توانستیم برای اولین بار ببینیم پس از چند بازی که اگرچه می دانستیم آنها تصور می شوند یا تصور می شوند ، ماههای باورنکردنی بعدی کاتالوگ را پر کرده ایم.

با شروع کنفرانس هنرهای الکترونیکی و پایان دادن به کنفرانس نینتندو ، می خواهم تمام بازی هایی را که بیشترین توجه مرا به خود جلب کرده اند ، ذکر کنم ، منظورم این نیست که دیگران آن را سزاوار آن نیستند یا بد هستند ، اول از همه به این دلیل که کتاب مزه ها خالی است و ثانیاً به این دلیل است که هیچ کدام از آنها را بازی نکرده ام.

مایکروسافت
هاله بی نهایت
مایکروسافت آهنگ خود را با اقساط جدیدی از Halo باز می کند ، که همیشه مورد استقبال قرار می گیرد ، حتی اگر اهل حماسه اصلی نباشد ، مطمئناً بیش از یکی از طرفداران خود را هیجان زده می کند.



Ori و خواست Wisps
قسمت دوم بازی Ori و The Blind Forest شگفت انگیز بار دیگر در این همایش مشاهده شد ، با یک بخش هنری که عاشقش می شود و یک موسیقی متن فیلم عالی ، یک بازی که اگر تا قسط اول خود زندگی کند ، قادر نخواهم بود در برابر آن مقاومت کنم.



Sekiro: سایه ها دو بار می میرند
با کمال تعجب ، من چیزی در مورد جدید از نرم افزار نشنیده بودم ، و به هیچ وجه انتظار همکاری با اکتیویژن را نداشتم ، امیدوارم که چیزی را که می تواند یکی از بزرگترین سالهایی باشد که در آن مشخص است خراب نکند.



خروج از مترو
من معمولاً هیچ FPS بازی نمی کنم ، برای اینکه واضح تر بگویم من در بازی اول کسی بازی نمی کنم چون باعث سرگیجه می شود و من نمی فهمم چرا به این دلیل است که زندگی در اول شخص است ، در کل این است که بازی های عالی را از دست می دهم. آنچه من تشخیص می دهم این است که A4 Games در حال ساخت بازی هایی با ظاهری باورنکردنی و با فضایی خیره کننده است ، بدون شک عاشقان ژانر FPS و حماسه Metro بطور خاص دیوانه خواهند شد.



قلب پادشاهی 3
ما در مورد این بازی Square Enix دوباره می دانیم که بیش از یک انتظار آن را دارم ، از جمله من خودم ، یک تریلر زیبا و یک گیم پلی به ما نشان می دهد که بدون شک باعث می شود که بخواهیم آن را به فروش برسانیم.



Forza Horizon 4
یکی دیگر از مواردی که مایکروسافت ارائه داد ، حماسه Horizon بود ، یکی دیگر از تراس هایش ، با یک نمایش گیم پلی باشکوه ، دلخوشی برای حواس.



بخش 2
یکی دیگر از عالی های E3 و از Ubisoft ، اگر قسمت اول آن بازی قابل توجهی بود ، این قسط دوم بهتر به نظر می رسد ، امیدوارم که اکنون اگر از ابتدا به خوبی انجام شد و ما دوباره chetos را در نسخه کامپیوتر



Shadow of the Tomb Raider
لارا کرافت همچنین در کنفرانس مایکروسافت ظاهر شد و اگرچه به نظر نمی رسد از بازی قبلی خود پیشرفت کند ، اما به نظر می رسد یک ماجراجویی عالی باشد. امیدوارم این Shadow of the Tomb Raider بیشتر از همیشه Tomb Raider باشد.



Devil May Cry V
این شایعات رسمی است که نشانگر تبلیغ Devil May Cry V است ، با یک تریلر گیم پلی چشمگیر که باعث دیوانه شدن من شد. ظاهرا شما می توانید سه شخصیت را کنترل کنید ، اگرچه آنچه مشخص است اینست که Nero یکی از آنها خواهد بود.



دنده جنگ V
مایکروسافت دیگری که برای اولین بار اختصاصی مایکروسافت بود برای اولین بار ارائه شد ، با یک تریلر گیم پلی خیره کننده که باعث می شود طرفداران آن بخواهند آن را از قبل در دست داشته باشند.



سایبرپانک 2077
یکی از بازیهای مورد انتظار و پرمحتوا دوباره ، چند روز پیش در مورد این بازی Cyberpunk 2077 CD Projekt Red صحبت کردیم ، بدون شک یک RPG اول شخص عالی بسیار نزدیک است.




:: بازدید از این مطلب : 167
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 مهر 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیر

20th Century Fox در سال 1992 یکی از فیلم های انیمیشن را نشان داد که نشانگر کودکی من بود و مطمئناً یکی از آنهایی که در آن زمان دیدیم ، من از FernGully صحبت می کنم: ماجراهای زک و کریستا ، این یک فیلم انیمیشن و تولید شده است توسط Kroyer Films ، ارائه شده توسط FAI Films (که فقط این فیلم و عاقبت مستقیم آن را در سال 1998 تولید کرده است.). این فیلمی با تأثیرات شدید محیطی است که اقتباسی از داستانهای دیانا فرنگللی است .

این فیلم انیمیشن همواره یکی از موارد مورد علاقه من بوده است ، هرچند کمی کوتاه ، بسیار ساده و بسیار کم ارزش است.

این فیلم همیشه جایگاه ویژه ای در قلب من خواهد داشت. در جوانی این همان چیزی بود که من و خواهرم دوباره و دوباره با دیگران دیدیم مانند "شاهزاده قو" ، "زیبایی و جانور" ، "آناستازیا" ... .. ، چه اوقات خوبی است. فکر کردیم و هنوز هم فکر می کنیم که این یک فیلم خارق العاده است.

بیایید وارد دنیای پری شویم
عمیق در قلب جنگلهای بارانی گرمسیری FernGully است ، جایی که یک جامعه پری در آن زندگی می کند ، موجودات صلح آمیز کوچکی که روز خود را صرف کمک به گیاهان و درختان می کنند در حالی که از طبیعت محافظت می کنند ، رشد می کنند. مدتها پیش ، پری ها و انسان ها با هم به طور هماهنگی زندگی می کردند ، اما یک نیروی شیطانی معروف به Hexxus سعی در تخریب FernGully داشت و باعث جدایی آنها شد. اما مگا لونا ، قدرتمندترین و پیرترین از همه پری ها ، Hexus را در یک درخت برای ابدیت پلمپ کرد.

اکنون آنها با صلح و آرامش زندگی می کنند بدون اینکه شک کنند که انسانها به FernGully برگشته اند ، اما ماشین بزرگی را به نام سطح دهنده آورده اند. این هدف ، قطع و پردازش درختان است. تصور کنید ، این یک چیز خوب برای پریهایی نیست که سعی دارند از طبیعت محافظت کنند.

زاک ، جوانی است که برای این شرکت قطع درخت کار می کند. کار شما این است که درختان را با "X" با اسپری رنگ علامت گذاری کنید به گونه ای که انواع کنترل کننده تسطیح کننده می دانند کدام یک را قطع کنید. در حالی که مسیر خود را می یابد ، درختی پیدا می کند که به نظر بسیار مرموز و سرد است ، این همان چیزی است که یک حشره شروع به وزوز زدن در اطراف زاک می کند و برای خلاص شدن از شر آن را با رنگ اسپری اسپری می کند بدون این که متوجه شود در این روند او نیز نقاشی بزرگی می کند. X »از طریق درخت قرمز. درختی که زک نمی داند آن را علامت گذاری کرده است حاوی Hexxus است. در یک لحظه ، سطح صاف کننده به درخت می رسد ، آن را قطع می کند و هگزوس از چوب بیرون می زند.

تقریباً در این زمان ، در حالی که زاک در حال پیاده روی است ، جرقه آبی کوچکی را می بیند که در حال پرواز است ، این Crysta است که به زودی دوست دختر پری او خواهد بود. او او را در دستان خود گرفتار می کند ، و هنگامی که درختی شروع به ریزش به سمت او می کند ، فریادهای Crysta سعی می کنند به او هشدار دهند اما او را نمی شنوند ، بنابراین او به عنوان آخرین راه حل طلسم می کند که به او یک اندازه پری می دهد ، که زک دوست ندارد. و او را ملزم می کند که آن را به حالت عادی برگرداند ، اما Crysta با داشتن این دانش تصمیم نمی گیرد آن را به ماگا لونا ببرد تا به او کمک کند و مشکل را حل کند.

زاک دوست Crysta ، به همراه خفاش ، Vampy. هدف اصلی فیلم رابطه بین زک و کریستا و بینش آنها از طبیعت است اما همچنین نابودی احتمالی FernGully مطابق میل هگزوس است.

این کارتونی است ، بنابراین بدیهی است که پری ها قصد دارند Hexxus را متوقف کنند. اما هنوز هم یک فیلم کوچک خنده دار پر از خطوط بسیار جالب ، انیمیشن هایی با رنگ روشن و صداگذاری عالی است.

در نسخه اصلی آنها بازیگران معتبری داشتند که صدایشان را قرض دهند:

سامانتا ماتیس - Crysta
جاناتان بخش - زاک
کریستین اسلاتر - پیپ
رابین ویلیامز - ومپی استرس (بتی کدا در اصل)
گریس زابربیکی - جادوگر لونا
تیم کاری - هگزوس
جفری بلیک - رالف
رابرت پاستورلی - تونی
چچ مارین - استامپ
تامی چونگ - ریشه
تن لو - لو ، Goanna
Townsend Coleman - ناتوتی
نیل راس - پدر کریستا
در اسپانیا ، صدای 32 شخصیت در این فیلم ، چه زن و مرد ، در کلیت آنها توسط طنز فرشته گارو لقب گرفت ، با انجام یک کار باشکوه و وارد شدن به کتاب حدس و گمان برای آن دستاورد ، بسیاری اکنون می دانند که چرا اینها صداها در هیچ فیلم انیمیشن دیگری دوباره آنها را نشنیدند.  

موسیقی به ریتم جنگل
آهنگ ها و نمره های آلن سیلوستری خیلی خوب بود و فکر می کنم ناعادلانه نیست که به کارهای او ارزش قائل شویم.

- " رپ بیتی " فوق العاده بود ، و بداهه نوازی های فوق العاده ای در ترکیب ایجاد شد.

- " عشق سمی" به زیبایی با شخصیت Hexxus ترکیب شد. هگزوس لاغر و بی اعتماد است ، خودش را در ترانه کاملاً نشان می دهد.

- " A Dream Worth Keepin " آهنگ مورد علاقه من بود و برای رابطه زاک و کریستا ضروری بود.

متن ترانه عالی بود ، از طنز گرفته تا ملودی های زیبا و همراه با انیمیشن های شگفت آور خوب.

انیمیشن در اوج مادر Natura
این انیمیشن همچنین در این فیلم بسیار زیبا ، بسیار رنگارنگ و پر جنب و جوش است. جنگل به طرز ماهرانه ای به عنوان "هاداتوپی" متحرک شد. یادم است وقتی اولین بار او را دیدم ، 6 یا 7 ساله می شدم و آن را دوست داشتم ، دقیقاً مثل شرور ، هگزوس ، مرا وحشت زده کرد. این شخصیت ، به عنوان یک واقعیت کنجکاو ، توسط کاتی زیلینسکی متحرک شد ، وی همچنین فرولو (هون بک نوتردام) و جعفر کبرا (علاءالدین) را نیز تشویق کرد.

این فیلم همچنین شخصیت های جالبی دارد و همچنین:

ذاک جوانی است که به خاطر سرنوشت در زندگی کریستا درگیر خواهد شد و به همراه او می توانند ارزشهای مسئولیت پذیری را با جهان بیاموزند.

Crysta ، کارآموز مگا لونا است که به او می آموزد که بر قدرت های طبیعت تسلط یابد.

Vampy ، خون آشامی است که توسط صنایع مورد آزمایش قرار گرفته است و هنگام فرار ، به Crysta می رود و در سفر به او کمک می کند.

پیپ ، آن را بهترین دوست Crysta است و علاقه عشق به او.

مگا لونا ، کریستا را به عنوان یک دانش آموز در اختیار دارد تا در آینده جای خود را بگیرد ، از همه جن ها قدیمی ترین ، خردمند و قدرتمند است.

Hexxus ، روح تخریب است ، قدرت و قدرت آن ناشی از آلودگی و آلودگی است.

این می تواند طرح اصلی باشد ، اما فیلم پر از شخصیت است و هنوز هم ثانویه بودن به همان اندازه جالب است که باعث می شود شما بخواهید آنها را بیشتر روی صفحه ببینید تا اطلاعات بیشتری درباره آنها داشته باشید.

بیشتر از یک فیلم ، پیامی برای آینده
به یاد دارم وقتی او برای اولین بار بیرون آمد و فقط کودک بود ، این نوار را دوست داشتم. من عاشق تصاویر ، رنگ ها و ظاهر کلی فیلم هستم. و البته کارهایی که فرشته گاروی از ما برجای گذاشت ، این بود که با صدای او بتوانیم از این فیلم که به اسپانیایی لقب گرفته لذت ببریم. من پیام را بیش از هر چیز دوست دارم ، و این کار خوبی است به نمایندگی از حرص و طمع و نابودی محیط اطرافمان از طریق تصاویر ، اقدامات و گفتگوها. من به خصوص دوست دارم که چگونه پری کریستا چنان با طبیعت و احساسات او در تماس باشد که بتواند یک درخت را لمس کند و ما به معنای واقعی کلمه جریان انرژی او را در او می بینیم. او این را به انسان نشان می دهد ، ذاک ، که مانند هر انسانی دیگر مطابق با طبیعت و احساسات او نیست ، اما کم کم با این حال او این احساس را نیز احساس می کند و تمام آنچه لازم بود این بود که شخص من او را بیدار خواهم کرد.این همان چیزی است که ما نیز به آن احتیاج داریم. ما به چیزی شبیه به این فیلم احتیاج داشتیم تا بعضی از ما را بیدار کنیم و این کار را بکنیم که ببینیم چه کاری انجام می دهیم. ممکن است مانند کلیشه یا کنفرانس به نظر برسد ، اما این چیزی است که باید گفت و برای آن من از FernGully و افرادی که از او حمایت می کنند ، سپاسگزارم ، که به اندازه کافی به پیامی که سعی در انتقال آن داشتند اعتقاد داشتند. در مورد فرزندم ، آن را با صدای بلند و واضح دریافت کردم.

فکر می کردم FernGully شایان ستایش و دوست داشتنی است ، و من همیشه به یاد داشته ام هر بار که او را دیدم از آن لذت ببرم. از ابتدا تا انتها بسیار سرگرم کننده بود و رتبه بندی آن یک دست کم گرفتن شدید از این است که اگر اجازه دهید این فیلم کوچک چه تاثیری بر روی شما می تواند داشته باشد.

همه شخصیت ها جالب و لذت بخش هستند ، داستان واقعا متفاوت و تازه است. من همچنین فکر می کردم گاهی اوقات بسیار خنده دار و کاملاً سرگرم کننده است. تماشای این فیلم بسیار جالب و سرگرم کننده است ، زیرا در پایان ، آیا این چیزی نیست که یک فیلم قرار است انجام دهد؟ به نظر من ، این یک کلاسیک است ، که باید توسط افراد بیشتری دیده شود ، بخاطر اینکه واقعاً چقدر عالی بود و هست. اگر کمی به این نوع فیلم ها علاقه مند هستید ، یکبار امتحان کنید.

نتیجه گیری
این فیلم پیام خوبی با تأثیرات محیطی بالا ، نگرش های صحیح سیاسی در مورد حفاظت ، آلودگی و غذاهای آشغال ، موضوعاتی دارد که می تواند برای کودکان مفید باشد. و البته یک داستان زیبا ، سرگرم کننده و سرگرم کننده که اصلاً آزمایشی نیست ، همه با یک انیمیشن زیبا همراه است. تنها شکایتی که درباره فیلم وجود دارد این است که خیلی کوتاه است و می خواهیم شاهد پیشرفت بیشتر برخی شخصیت ها باشیم.




:: بازدید از این مطلب : 153
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 مهر 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیر

The Last Guardian ، آخرین عنوان Fumito Ueda است که به طور انحصاری برای پلی استیشن 4 تولید شده است ، 10 سال از توسعه باید منتظر بمانید تا از این عنوان لذت ببرید ، این سومین کار اصلی چهل و شش سال کارگردان ژاپنی بود. البته دو اثر دیگر - Ico و Shadow of Colossus - افسانه ای هستند ، بنابراین هیجان این عنوان در نتیجه زیاد است.



داستانی شاد در مورد بورس تحصیلی
"من از خواب بیدار شدم و خود را در غاری عجیب یافتم."

این آغاز داستان پری بازی مورد انتظار Fumito Ueda است. مانند پیشینیانش ، این داستان کودک است ، این بار که اقدامات او توسط حال حاضر او که اکنون پیر است ، روایت می شود که سفر قبلی خود را به یاد می آورد. در چند لحظه ، صمیمیت از طریق Trico به چالش کشیده می شود ، موجودی عجیب و غریب و زنجیر زده که با آن شما یک سلول فراموش شده و ویران شده را با او در میان می گذارید.

تریکو حیواناتی است که از پنجه ، بال و پرهای پرنده ، گوش گربه ، صورت سگ ، شاخهای شاخدار و دم جوندگان تشکیل شده است. اما خلق و خوی او ، همانطور که هرکسی که یک سگ داشته و دوست داشته باشد ، فوراً تشخیص خواهد داد ، سگ خالص است. در آنجا وجود دارد که موجودات ، با تعجب ، سر و یا سوزن های خود را کج می کنند ، به گونه ای که تریکو طعمه های خود را از یک طرف به سمت دیگر با قدرت مرگبار پرتاب می کند ، به این علاقه که هرگز برای شیرینی خرج نمی کند ، آن بشکه های درخشان برخی ظاهراً شربت خوشمزه ای برای جلب توجه و ترغیب این موجود به وجود آمده است تا خود را در موقعیت خود قرار دهد ، یا هنگام گرسنگی آن را زنده کند و البته در آن صورت شوخ ، همیشه خیلی مشتاقانه لطفا. و در آن دوستی ساکت است که در زمان خود کودک و حیوان را به هم پیوند می دهد ، پیوندی که گسترش می یابد ،

همدلی در لحظه ها برقرار می شود. با شاخ و شاخه های بریده شده به پشت او ، تریکو که می دانید ضعیف و ترس است. قبل از اینکه بتوانید بپرسید که چیست؟ ، کی؟ ، چرا؟ کجا؟ و چه زمانی؟ ابتدا باید برای مراقبت از سلامتی خود از حیوان مراقبت کنید ، عمل مهربانی و عزم و اراده ای است که لحن به شما می دهد. بر خلاف اولین بازی اودا ، که در آن شما یک دختر را که ظاهراً از زندان خود رها کرده است ، از طریق دیوارها و سنگ تراشی های پیچک پیچیده ، Trico یک دردسر مضراب نیست. پسر هیچ سلاحی برای دفاع در برابر زره های شیطانی کلینکی که او را تعقیب می کند ، ندارد ، بنابراین شما باید بار دیگر و دوباره اعتماد به نفس و توانایی تریکو را داشته باشید ، جایی که این عنوان خلاف بازی های ویدیویی معمول است که بازیکن را به عنوان پیشکسوت همه کاره و صالح قرار می دهد.

اعتماد از طریق سختی ساخته می شود
در ابتدا ، پسر و تریکو به طور آزمایشی به یکدیگر کمک می کنند. می توانید آن را در مکانهایی که مایل به داشتن سکوی بداهه هستید یا این که مثلاً می خواهید یک قفسه بلند کنید ، بکشید یا بکشید. لحظه مهم زمانی است که شما زندگی خود را "در آرواره های تریکو" قرار می دهید ، با این امید که با این امید که شما را در هوا گیر کند ، به فضای خالی پرش کنید. در پایان سفر ، پیوند به گونه‌ای است که تریکو با خوشحالی آن را در دهان خود جمع کرده و آن را تا زمین ، لرزیدن ، روی پشت خود فشار خواهد داد. بعد از نبرد ، شما تنها فردی هستید که با بالا رفتن از پشت و نوازش کردن او می توانید Trico را آرام کنید.

سرانجام ، پیوند کودک و جانور به حدی عمیق تر می شود که می توانید موجودات را با دارایی بیشتر هدایت کنید. در حالی که پرهای گردن موجود را می گیرید ، می توانید به عنوان مثال او را به لبه یک پل شکسته راهنمایی کنید و اگر مسافت طرف دیگر خیلی زیاد نیست ، به او سفارش دهید تا پرش کند. در نقاط دیگر ، Trico می تواند به عنوان شیب مورد استفاده قرار گیرد كه به سكوی بلندی منتهی می شود. محیط بازی های ویدئویی همیشه به نوعی توانایی های شخصیت های طراحی شده برای حرکت در میان آنها را منعکس می کنند. تریکو تأثیر قابل توجهی در دنیای The Last Guardian دارد. در جایی که در Tomb Raider یا Uncharted ، هر سازه باید خط مستقیمی بر روی پیش بینی ها و پله ها داشته باشد ، در اینجا معماری برای اسکان یک "کوهنورد انسانی" لازم نیست. این تغییر الگوی عمیق آموخته شده از استدلال فضایی در بازی های ویدیویی است. شما می توانید در وسط فضای با دیوارهای بلند بایستید ،

بله ، توسعه این بازی بسیار دشوار و طولانی بود ، اما اگر برای بهسازی انیمیشن های آن هزینه می شد (همانطور که اودا اعلام کرد) ، زمان خوبی بود. تیک های سه گانه به طرز ماهرانه ای به طور طبیعی تسلط دارند. یک رشد مویرگی ، تمایل کنجکاو و حرکت گوش ها وجود دارد که تمرکز آنها را روشن می کند. وقتی می بینید که او خراشیده و خشن است ، یا به طرز خم شدن و عقب کشیدن پشت خود را قبل از انجام یک پرش بزرگ ، نشان می دهد که با صدای هشدار دهنده آن بال های کوچک و بی فایده نشان داده شده است. اما انیمیشن های Trico چیزی بیش از چیزی تصویری نیستند ، آنها به معماها احساس بی نظیری و ارگانیکی می بخشند. در بازی های ویدیویی ، ما برای پیدا کردن کلیدهای خاص (هم تحت اللفظی و هم استعاره) برای باز کردن موانع خاص عادت داریم. در اینجا ، با ظرافت توسعه یافته ، ممکن است یک طراح نویسنده راه حل ها بوده باشد ، اما خود را از طریق "مبارزه ای بی رحمانه" برای به دست آوردن راه حل می یابد.

قابلیت پخش
اگرچه این مواد ارگانیک است ، اما زیر خزنده و شایان ستایش ، Trico ، به ناچار یک هوش مصنوعی است ، که به جای آن فقط می توانید به جای نشانه های صریح پیشنهاد دهید. مطمئناً این ریشه مشکلات توسعه The Last Guardian (همانطور که در واقع در سایر بازی های بی شماری بوده است که به همراه آن هوش مصنوعی پاسخ داده اند) بوده است. در وسط برخی ناامیدی وجود دارد ، به همان اندازه تجربه های ناخوشایند ، وقتی که دقیقاً می دانید برای پیشرفت در صحنه چه کاری را انجام می دهید ، فقط توسط یک هوش مصنوعی سرسخت یا اشتباه گرفته می شوید. The Last Guardian این لحظات را دارد (به ویژه در آخرین مراحل آب بندی آن) اما این موارد نادر هستند ، به ویژه برای بازیکن بیمار ، که به جای فریاد زدن در جانور ، از اینجا به آنجا می رود ، دستورالعمل های واضح و پراکنده را منتشر می کند. خوشحال کننده است که کودک و جانور به عنوان یکی عملکرد خوبی داشته باشند ، به اندازه عملکرد خوب یک کلید در پیچ یک درب رضایت بخش است.

از طرف دیگر ، کودک ، مانند مشخصه مطالعه ، کنترل خوبی دارد ، این حرکات دارای حرکاتی است که باعث می شود او بیش از حد واقع بینانه به نظر برسد ، تاکنون شخصیت قابل پخش با نقاط حرکتی بیشتر به روز شده است.

یک تجربه عاطفی در هر مرحله از جوی استیک
مکانیک ظریف پازل های The Last Guardian (که بر خلاف اکثریت قریب به اتفاق بازی ها ، این یکی هوای نوآوری دارد) از اهمیت ثانویه ای برای زندگی عاطفی بازی برخوردار هستند. این که تریکو بازمانده سوءاستفاده است آشکار می شود. این مخلوق از زخمهای خود بدون شرم استفاده می کند ، خطوط سیاه و سفید رگه ها بینی خود را زیر چشم لکه دار می کند ، در حالی که یک تیژ زرشکی بر روی پرهای خود با هر نیزه تازه غرق شده و خال دار ظاهر می شود. برگردید به زیور آلات شیشه های رنگی که خاطرات وحشتناک به آن وصل شده اند. این یک بازی ، بیش از هر چیز ، در مورد توانبخشی از طریق مهربانی و همراهی است ، تأثیر عاطفی آن توسط ملودی های طعم خوب از موسیقی متن آهنگ ارکسترال نفیس Takeshi Furukawa تقویت می شود.

آن داستان "دوستی و بقا درمانی" به آرامی در گفتگو گفته می شود ("از من پیروی کن ؛ به خانه برو" ، از ابتدا به کودک دستور می دهد ، نگرشی که طبق نتیجه بازی کاملا تغییر کرده است) . اما این امر از طریق عمل بسیار قابل توجه تر است و این نشان می دهد که پیوند ضعیف و درمانی که توسط دو فرد متخلف که با معایب غیر قابل عبور روبرو هستند در زمان واقعی جعل شده است. این مسئله به تنهایی می تواند به اندازه کافی به نقطه را به آخرین نگهبان به عنوان تقریبا منحصر به فرد در بازی ها. اما این اعدام است که The Last Guardian و خالق آن را به شکلی کاملا درخشان نشان می دهد. در اینجا شما یک جواهر پنهان دارید ، درخشان ترین اثر حسادت آور اودا.

نتیجه گیری
از انیمیشن نفیس بازی گرفته تا جسارت احساسی آن ، ارزش آن را داشت که منتظر بمانید ، یک بازی مبتکرانه و ساخته شده از عشق بدنام توسعه دهنده آن ، اگرچه با برخی مکانیک هایی که بعضی وقت ها می توانند ناامید شوند ، هرگز از لذت و هیجان انگیز دست بر نمی دارد. لذت برای دوستداران سیستم عامل ها و داستان های احساسی ، بدون شک یک ماجراجویی بیش از آنچه توصیه می شود.




:: بازدید از این مطلب : 220
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 مهر 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیر

گوستاوو هرناندز ، کارگردان اروگوئه ای ، ما را در سال 2010 با «La casa muda» ، یک هیجان انگیز از خانه خالی از سکنه با جدید بودن مفهومی شلیک یک شات در زمان واقعی ، در ما شگفت زده کرد. (در واقع ، همانطور که با بازسازی آمریکایی خود "خانه خاموش" ، که کمتر از دو سال بعد محبوبیت کمتری داشت). حالا در سال 2018 ، او با فیلم سوم خود با عنوان "بدون خواب" وارد می شود ، هرنندز با بودجه ای برابر است که به جریان اصلی سینمای ژانر در اسپانیایی منتقل می شود ، اما نتیجه فاجعه بار است ، بیش از حد مبهم ، مصنوعی و بستگی به ترس و وحشت برای بیدار کردن "ترس بزرگ" برای بیننده ، و بدترین وضعیت حتی حاصل نمی شود زیرا صحنه ها بسیار قابل پیش بینی هستند.

قاب
یک زن در یک آپارتمان در معرض تهدید توسط wraiths ظاهر می شود. بعداً ، متوجه می شویم که او بازیگری است (ماریا زابی به عنوان مارلین) که کابوس ها را تجربه می کند در حالی که هنوز تحت تأثیر کمبود خواب بیدار است که کارگردان صحنه آلما بوهم (بلین رودا) تصمیم گرفته است بیشتر شود. «حقیقت هنری».

ده سال بعد ، در سال 1984 ، نماینده Bohm به بازیگر جوان دیگری به نام Bianca (Eva De Dominici) نزدیک می شود ، که بسیار خوشحال است و از او خواسته می شود در مدت کوتاهی به عنوان شخصیت اصلی در آخرین پروژه ، یک هنرمند را جایگزین کند. از کارگردان نوآور و مشهور در ابتدا او می ترسد كه نتواند پدر بیمار روانی خود را تنها بگذارد (میگوئل آنجل مكیل) ، اما پس از یك فوران خشونت آمیز ، او داوطلبانه با یك موسسه روانپزشکی وارد می شود و وی را برای پذیرش این پیشنهاد آزاد می كند.

این بازیگر جوان به مراکزی می رود که این کار انجام می شود ، پناهندگی متروکه ، که آلما برای قطعه خاص خود انتخاب کرده است. به محض ورود ، Bianca از اینكه شركت كند با همكلاسی خود سیسی (ناتالیا د مولینا) برای نقش اصلی رقابت می كند ، شرمنده است. از یک زن واقعی که ما (سرانجام آن را کشف کردیم) به طرز قتل عمیقی عصبانی شدیم ، سپس قبل از اینکه او و تمام موسسه دچار آتش سوزی شود ، این نمایشنامه را "درام درمانی" نوشت و تفسیر کرد. بازیگر کهنه کار سارا (اوژنیا توابال) ، ناظر آکادمی کروسو (آلمانی پالاسیوس) و فونزو (خوان گیلرا) نیز حضور دارند / پسر دستیار / دستیار / مجری آلما هستند.

Bianca در حالی که رژیم خود را دنبال نمی کند ، خواب های ترسناکی را نشان می دهد که ممکن است جلوه های فوق طبیعی ساکنان کشته شده سابق ، شواهدی از بی ثباتی ذهنی او از ارث بردن از پدرش بترسد ، یا دستکاری های بی رحمانه توسط آلما و شرکت به نمایندگی از «. هنر. »

بله خواهید خوابید
بدون بودجه «خانه بی صدا» دارای یک فضای مرطوب و شوم ، «شما نخواهید خوابید» ، با وجود جهت خوب هنری ، عکاسی و یک محیط پناهنده متروک ، احساس می کند که یک تکرار پیچیده و معدنی از «بازپرداخت» از فیلم های ترسناک از ابتدا این نباید به چشم انداز مشاغل شما آسیب برساند (از آنجا که در برخی از کشورهای آمریکای جنوبی افتتاح شد و به سرزمین های دیگری مانند اینجا در اروپا فروخته می شود) ، اما انتظار می رود هرنندز در آینده درجه ای از شخصیت خلاق را بازیابی کند ، زیرا این فیلم چیزهای دلخواه را باقی می گذارد. .

البته حداقل ، "شما خواهید خوابید" به همان روشی که مفهوم کار قبلی کارگردان را برای ما به ارمغان می آورد ، برش داده می شود ، که در آن رؤیاها ، توهمات ، جنون و ماوراء طبیعی جدا برای شخصیت های اصلی (و تماشاگر) منابع بهبود یافته تولید قطعاً به محصول جذاب ، به ویژه در سکانس افتتاحیه منجر می شوند ، اما سپس فیلم سخت را برای بلعیدن ، کسل کننده و سنگین رها می کنیم.

منظور از این اعتبار ، به هدر رفتن مدت زمان بیشتری در این فیلم است ، منظور من این است که باید اعتقاد داشته باشم که برخی افراد سالم ، بدون مشکلات بی خوابی ، که بیش از 24-48-72-96 بدون خواب هستند .... ساعت ها بعد از آن ، آیا آنها هنوز هم فوق العاده عالی هستند؟ خواهش می کنم هرکسی که تمام مدت خواب ندیده است ، اول کسی که نمی تواند تحمل کند ، دوم سردرد و خستگی است ، سوم بینی بد دارد ، چهارم فرو می ریزد و ضعف می کند…. و مطمئناً هزار چیز دیگر ، اما برحذر باشید ، آنها این کار را نمی کنند ، آنها جدا از خمیازه کشیدن ، هیچ چیز دیگری ندارند ، حتی یک نشانه دیگر از خستگی انباشته شده ، و بله ، من می دانم که این یک فیلم است ، اما این خیلی زیاد است. مگر اینکه آنها من را از خستگی ، پوشیدگی و پارگی که ظاهراً با آنها روبرو هستند ، بهتر نشان دهند ،

چاپ من
اگر مجبور شدم با چند کلمه حسی را که این فیلم به تماشای آن داشت خلاصه کنم ، این خنده و عصبانیت ، خنده برای برخی صحنه های پوچ و مضحک و قابل پیش بینی است که روی پرده ظاهر می شود و این باعث شده است که من بخندم از خنده "آیا واقعاً این کار را با من می کنی؟" ، و عصبانیت از آنجا که من واقعاً قدرت را در طرح دیدم ، اما به خوبی اجرا نشده است ، من آن را دوباره می گویم ، من عاشق جهت هنری و عکاسی بودم ، اما آن فیلمنامه ای که آنها ساخته اند ، همه چیز نشان داده شده را خراب می کند. واقعاً آرزو داشتم که در پایان فیلم به پایان برسم که آن را دوست داشته باشم ، دلم می خواست ارزش دیدن آن پول را برای دیدنش داشته باشم ، می خواستم ارزش آن را بیش از یک ساعت و نیم که برای دیدن آن خرج کردم ، ارزش داشته باشد اما ناامید و عصبانی شدم.

اطلاعات نهایی
به طور خلاصه ، مسئله این است که "شما نخواهید خوابید" همه اشکال را در تمام اشکال آن تولید می کند. به استثنای پیش نویس که واقعاً علاقه را برانگیخته است ، اولین اقدام بسیار طولانی می شود تا جایی که بیننده را خسته کند ، اوج به طور اغراق آمیز پوچ است ، توضیحی را انتخاب نمی کند. به طور تصادفی همه چیز نشان داده شده را در نظر می گیرد ، با در نظر گرفتن تمام ترسناک های غیرقابل تصور بو و مکانیک ترسناک غیرقابل تصور که پیش از آن است ، این نتیجه ای که به ما ارائه می دهد مسخره است و آن را بالا می برد ... ... مزخرف است .... حماسه ای که این اثر به ما نشان می دهد پیچیده است ، حتی درمورد منطق درونی خود یا بهتر درباره فقدان آن نگران نیست.

شاید مهم نباشد که آیا هرناندز به نوعی وحشت سورئالی که روزگاری دیگران بدست آورده بودند ، دست یافته است ، که در آن زیاده روی قطعات در معرض دید ، نیاز به روایت یا انسجام روانشناختی را پشت سر می گذارد.

اما بدترین حالت "شما نخواهید خوابید" این است که با وجود تمام پتانسیلهای جوی یک آسایشگاه قدیمی که به خوبی توسط تیم طراحی پوشیده شده است ، مانند یک محصول خالی و بدون شخصیت احساس می شود ، بیش از حد دیگر وحشت های اخیر اسپانیا را یادآوری می کند ، فقط حس را تشدید می کند بگذارید خسته شوید.

در پایان ، نتیجه یک فیلم متوسط ​​، اتلاف وقت بی معنی است که مخاطبان را به چالش می کشد زیاد فکر نکنند یا اصلاً فکر نکنند ، بنابراین در حالی که هنوز در حال تماشای صفحه هستند گم نمی شوند. ناامیدی بزرگ ، قابل پیش بینی و پر از کلیشه های ترسناک که بارها و بارها شاهد آن بوده ایم ، اجرای وحشتناک برخی بازیگران با استثنائات Belén Rueda و Eva De Dominici که من شخصاً دوست داشتم .

فیلم های بدتری در نوع خود وجود داشته است. اما به نظر می رسد این اثر بسیار ناامید کننده است ، زیرا می توانست فیلم خوبی باشد ، اگر بیشتر به پارامترهای دیگر توجه داشت ، از جمله دیدن اهمیت بیشتر به نقشه یا انتخاب بیشتر به حالت تعلیق و نه "ترساندن" (برای به نوعی با آنها تماس بگیرید)

نتیجه گیری
ناامیدی بزرگ. علی رغم جهت گیری خوب هنری ، عکاسی و داشتن محیطی خوب ، فیلم قابل پیش بینی و پر از کلیشه فیلم های ترسناک است که بارهای بی شماری از آنها را دیده ایم و فیلمنامه ای پیچیده و بی معنی را به آن اضافه می کنیم.




:: بازدید از این مطلب : 197
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 مهر 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیر

همین چند ساعت پیش Tetsuya Nomura ، از Square Enix و مدیر دو مورد از پروژه های پیش بینی شده ، Kingdom Hearts 3 و Final Fantasy VII Remake ، اظهار داشت که این دو عنوان خیلی زود اعلام شده اند و این باعث شده است که فکر کنم اگر هست خوب یا بد که بازی های ویدیویی سالها پیش اعلام می شوند.

من سعی خواهم کرد که بر اساس خوبی و بدی که یک بازی ویدیویی در این پرونده از قبل اعلام شده است ، تأمل کنم ، به این ترتیب که همیشه بر اساس تجربه و دیدگاه خود درباره این موضوع نظر خواهم داد.

وقتی یک بازی مورد انتظار به عنوان موردی که Nomura در آن صحبت می شود اعلام شود ، همیشه دلیل جشن گرفتن است ، به خصوص برای طرفدارانش ، هر دو Final Fantasy و Kingdom Hearts دو ساگ محبوب هستند و قسمت سوم این دومی سالها در انتظار آن بود. تبلیغ شما توسط Square Enix. بنابراین می توانید بگویید که یکی از نکات مثبت در مورد اعلام بازی همیشه توهم است .

اما توهمی که در زمانی که یک بازی اعلام می شود "شکسته" می شود و بعد از سه سال دیگر چیزی در مورد پروژه نمی دانیم ، تصاویر جدیدی وجود ندارد ، یک فیلم واحد وجود ندارد یا آن را به راحتی فراموش کرده و از E3 همانطور که در پرونده فراموش شده است از Final Fantasy VII Remake ، به یاد داشته باشید که در E3 سال 2015 اعلام شد و در گذشته E3 2018 یکی از مفقودین بوده است .

این انتظار حداقل برای من بلاتکلیفی ایجاد می کند و در همین حال من شروع به از دست دادن شور و اشتیاق خود با آن عنوان می کنم که باعث خوشحالی شما می شود اما باعث خروج آن به طور نامحدود می شود ، من با The Last Guardian می گذرم ، عنوانی که رسماً در آن اعلام شد سال 2009 که قبلاً دوردست بود و سرانجام در سال گذشته سال 2016 شاهد تابش نور بودیم ، هفت سال انتظار برای یک بازی که اگرچه عنوان بدی نیست اما به آن استاندارد نمی رسد که حداقل به نظر من منتظر من باشد. توسعه ای طولانی که توهم را از دست می دهد و این همراه با فروش پروژه است ، گرچه به دلیل ژانر یا نوع بازی آن نیز همراه است.

اما همه موارد یکسان نیستند ، ما موارد دیگری نیز داریم که با وجود انتظار آنها توانسته اند انتظار ایجاد کنند و تمایل به دیدن آن را در دستان شما بالا ببرند ، پرونده The Legend of Zelda: Breath of The Wild است. در اواخر سال 2011 ، ما در مورد جدید The Legend of Zelda صحبت کردیم ، که نینتندو رسماً اعلام کرد که در سال 2012 روی پروژه جدید کار می کند ، اما تا سال 2016 نبود که ما سرانجام آن را در فروشگاه ها دیدیم ، یک تبلیغ چهار ساله اگر حساب کنیم از زمانی که نینتندو رسما این خبر را شکست ، انتظار بسیار طولانی که در پایان یکی از بهترین بازی های دهه گذشته را به ما داد ، اما این نینتندو به نظر من اشتباه بود که آن را سریع اعلام کنیم. علیرغم این ، او دندانپزشکی نکرد ، زیرا هر وقت او بیشتر می دانست که چه می کنند ، شور و شوق بیشتری ایجاد می شد ، کاملا برعکس The Last Guardian.

می توانید بگویید که اعلام یک پروژه از سالها قبل می تواند در درازمدت به نتیجه برسد ، همیشه خوب نیست و اتفاقاتی پیش می رود که برای نینتندو اتفاق افتاده است. آخرین موردی که در پایان مشاهده خواهیم کرد سایبرپانک 2077 است که 5 سال ادامه دارد .

در طرف مقابل ، بازی هایی داریم که در ماه های بعدی تبلیغ می شوند و به فروش می رسند. این E3 2018وی برخی از این عناوین را به وی اعطا کرده است که یکی از آنها Devil May Cry V است ، حماسه ای که طرفداران بسیاری دارد و او با اعلام قید پنجمین شماره از شماره خود شگفت زده شده است و اینکه در حدود نه ماه یا کمتر می توانیم از آن لذت ببریم. یکی دیگر از آنها Assassin's Creed Odyssey است که در ژوئن سال 2018 اعلام شد و در اکتبر همان سال فقط 4 ماه انتظار یا Shadow of the Tomb Raider به فروش می رود. برای گوش دادن در دسامبر سال 2017 و این در مارس 2018 رسما اعلام شده است ، و اگر ما اعلام رسمی شما را بشماریم ، فقط 5 ماه انتظار می رود. مورد دیگر این E3 2018 2018 Unravel 2 است که در 9 ژوئن اعلام شد و در همان روز برای فروش گذاشته شد.

در هر دو مورد چیزهای مثبت و منفی وجود دارد ، یکی از آنها انتظاراتی است که ایجاد می شود و همراه با آن میل به داشتن آن ، بخشی از آن با تبلیغات عناوین حاصل می شود ، در مورد Unravel 2 وقت لازم برای ایجاد توقع را ایجاد نکرده است. ، احتمالاً بسیاری از خریداران ممکن است که نشنیده باشند و دیگران که چنین هزینه ای را برنامه ریزی نکرده اند ، وجود داشته باشند ، بنابراین می توانید در فروش کوتاه مدت فاکتور بگیرید. و در مورد Final Fantasy VII Remake ، برعکس می تواند اتفاق بیفتد ، اشتیاق و تمایل زیادی به داشتن آن ایجاد می کند ، اما با گذشت زمان ناپدید می شود ، که این ممکن است بر فروش روز اول تأثیر بگذارد ، که در آن ممکن است در نظر داشته باشند که آن را خریداری کنند. بعداً چون میل به داشتن آن تسکین یافته است.

به نظر من ، یک بازی باید با حداکثر مدت یک سال اعلام شود ، در این زمان در مواجهه با توزیع کننده وقت می گذارد تا با یک تبلیغات تبلیغاتی متوسط ​​، و با روبرو شدن با مشتری ، آن را به وجود آورد تا آن اشتیاق و اشتیاق را به وجود آورد. بدست آوردن آن از بین نمی رود ، بنابراین اگر عنوان مورد نظر آنها را به خود جلب کند ، در زمان فروش آن را به دست می آورند.

به شخصه ، من وقتی این بازی را خیلی زود اعلام می کنم ، دوست ندارم و وقتی بازی ای را اعلام کردند که می توانم در مدت زمان نسبتاً کوتاهی از آن لذت ببرم ، آن را دوست دارم. آنها می گویند صبر یک فضیلت است ، در مورد ما عملاً یک تعهد است.




:: بازدید از این مطلب : 159
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 مهر 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیر

وراثت ، فیلمی ترسناک ، دراماتیک و رمز و راز است که به کارگردانی و همچنین توسط مبتدی آری آستر ساخته شده است که در این فیلم به عنوان کارگردان معرفی می شود و یکی از تاثیرگذارترین فیلم ها را برای این تابستان سال 2018 ارائه می دهد.

وراثتی که شروع می کند
وراثت با مرگ مادربزرگ پیتر گراهام (الکس وولف) و چارلی گراهام (مایلی شاپیرو) آغاز می شود که مستلزم وقایع ماوراء الطبیعه است که دخترش آنی (تونی کلت) شاهد و رمزگشایی است ، وجوهی از مادر فقیدش یا بهتر است. چشم اندازها ، برای گفتن حقیقت ، مادرش "فرشته كوچك" برای گفتن نیست. مشکل نوار این است که برای شروع کار لازم است و داستانی را برای ما تعریف می کند که چیزی بیشتر از وحشت ، فتنه و تعلیق است که در آن سرنخ هایی را آزاد می کنید و به تدریج در کل فیلم گره می زنید.

داستانی که به خوبی درحال چرخش است ، اگرچه داده های حل نشده شما را برای شما باقی می گذارد و به هیچ وجه به وضوح گفته نمی شود ، بیننده را به دنبال اطلاعاتی در مورد آن می داند ، چیزی که به نظر من باعث می شود موضوع از بین برود و کسل کننده شود ، از آنجا که خیلی طولانی است برای داستانی که در زمان کمتری می توان گفت ، این یک روش بسیار مصنوعی برای طولانی کردن نوار است ، فیلمی که عملاً 30 دقیقه از آن باقی مانده است ، در صحنه ای به وضوح دیده می شود که در آن آنی از همسرش می خواهد سوزاند. دفترچه نقاشی های دخترش ، که در آن به نظر می رسد زن و شوهر می جنگند که در آن او چیزی را طلب می کند و شوهر نمی خواهد این کار را انجام دهد و فقط سعی می کند او را رها کند تا آن را ترک کند ، به طرز مسخره ای صحنه را طولانی می کند .

او همچنین سعی می کند زندگی گذشته آنی را عمیق تر کند ، که به نظر من جالب تر از گذشته او روی پرده است ، بنابراین مطمئناً یک مقدمه وجود خواهد داشت ، تا از گذشته های آنی و یک دنباله احتمالی برای ما بگوید یا در حداقل تلاش می کند فیلم را با گذاشتن فیلم به طور کامل باز کند.

ترس کنید که نمی آیند
در طول تمام پیش بینی فیلم انتظار داشتم که آن را بترسانم ، آن صحنه ترس و حسی که باعث می شود چنین فیلم هایی را که از ژانر کاتالیز شده اند احساس کنید ، اما در ارثی که هرگز نمی آید ، به هیچ وجه هیچ یک از حاضران در اتاق با ترس و وحشت احساس ترس نکردند. این که آنها سعی می کنند اما این که فقط در آنجا بمانند ، در یک تلاش ناموفق ، هر دو برای این تفسیر که اینگونه نیست که به نظر می رسد همان فیلمنامه ای است که نمی داند چه زمانی وارد شود .

خانه محکم
در ژانر ترور ، شما همیشه سعی می کنید یک محیط وحشتناک و ترسناک ایجاد کنید تا احساس راحتی کنید و احساس تنهایی خود را با درد و رنج ، ترس و لرزهای محیط خود داشته باشید ، در ارثی مانند بسیاری از فیلمهای بیشتر این ژانر صحنه یک خانه است ، خانه ای همیشه تاریک و با چراغهایی که کم نور می شوند ، چیزی که قبلاً کلیشه ای است و بد عمل می کند ، نه به دلیل انتخاب سناریویی که مورد سوء استفاده قرار گرفته است ، به این دلیل است که در هیچ زمان ، هیچ صحنه یا اتاق خانه ترسناک یا وحشت نیست .

در فیلم Conjuring 2 (Warren File: Enfield Case) ، آن دسته از صندلی هایی که از اولین شلیک خانه می بینیم به لرز می دهد ، آنها باعث می شوند شما فقط با دیدن آن احساس ترس کنید ، آنها یک محیط خانگی را بازآفرینی می کنند و در همان زمان ترور ، به لطف همین یک پالت رنگ سردتر ، خاموش و تاریک ، اتفاقی که در وراثت رخ نمی دهد ، پالت رنگی آن زنده است ، مانند هر فیلم اکشن دیگر ، این فایده ای ندارد. همچنین با برخی جلوه های ویژه صحیح همراه است اما در بعضی صحنه ها کاملاً از بین رفته است ، مانند آن که در آن مشاهده می شود که آنی در حال پرواز در پشت پسرش پیتر است که گویی این یک اشکال بازی ویدیویی است ، که برای من بیش از تصور یا ترس است ، این باعث خندیدن من شد.

تعبیر
این یکی از بهترین نکات بیکار فیلم است ، الکس وولف در نوجوانی آسیب دیده و وحشت زده و گرابریل بایرن ، در پدری که سعی در محافظت از پسرش دارد ، ایفا می کند و به خاطر ندانستن چه اتفاقی برای همسرش می افتد و از اینکه بدرفتاری می کند ، بدرفتار است. قبل از این وضعیت

از طرف دیگر ، و اگرچه تقریباً تمام فیلم روی پرده سینماست ، تونی کالته ، شخصیت اصلی فیلم بلامنازع این فیلم است و عملکرد بسیار خوبی دارد ، اگرچه اوقات وجود دارد که از نظر تلاش کمی اجباری و غیر واقعی است. بیننده را تحت تأثیر و ترساندن قرار دهید ، او این کار را نمی کند ، صحنه هایی را که می توانست بیشتر به دست بیاورد و در هیچ چیز باقی می ماند ، باقی نمی گذارد ، این مسئله بازیگر زن نیست ، این بیشتر مسئله فیلمنامه است تا بازیگری.

سرانجام ، در میان شخصیت های اصلی ما Milly Shapiro داریم ، با نقشی که مانند تونی کالته ، بیشتر مسئله فیلمنامه است ، زیرا هیچ وقت تهدیدی در شخصیت او درک نمی شود ، او فقط مانند یک دختر "عجیب" به نظر می رسد ، اما هیچ چیز بیشتر

SOUND FEAR که نمی کند
وراثت به طور عملی فاقد یک مضمون و یا موسیقی متن فیلم به همین ترتیب در فیلم است و اگرچه فیلم با لحنی وحشتناک و یادآور فیلم Sinister آغاز می شود ، اما دوباره ظاهر نمی شود و صدایی ساده را به عنوان تلاشی برای غافلگیری از خود به جا می گذارد. که فقط در یک صحنه فیلم کار می کند ، و شاید ترسناک ترین باشد ، یا حداقل من از کل فیلم تعجب کردم ، اما هیچ چیز دیگری اتفاق نمی افتد ، و کاملاً هدر می رود ، سوءاستفاده از صدا و باعث خنده در پایان فقط با گوش دادن به آن.

یک جنس برای همه مناسب نیست
فیلم های ترسناک ژانر سختی است ، ما قبلاً چیزها و تلاش های بسیاری را روی پرده سینماها دیده ایم ، دوستداران فیلم ترسناک به سختی تعجب آور هستند ، از آنجا که کلیشه های زیادی در فیلم های آن ژانر وجود دارد ، ما قبلاً آن را در El Ritual دیدیم ، دیگری. اگرچه این بار در یک جنگل تلاش صورت نگرفت.

آری استر در نوع دیگری از فیلم آغاز می کند که همه کارگردان ها جرات آن را ندارند ، اجرای آن دشوار است و برجسته کردن آن کار ساده ای نیست. وراثت مانند تلاش برای فیلم ترسناک است که سعی می کند تعداد زیادی از آن را بپیماید ، میله های زیادی بازی کند. از مظاهر ، خانه های خالی از سکنه ، گجیا ، فرقه ها و تملک ، و همه در نیمه راه باقی می ماند و یک فیلم منطقه ای را ترک می کند که به جایی نمی رسد.

من انتقاد و تحلیل این فیلم را خوانده ام و دیده ام ، و حقیقت این است که من نمی فهمم که چگونه ارثی به این خوبی متوقف می شود ، زیرا در اشاره به ترور در هیچ چیزی ایستادگی نمی کند ، اگر آنها آن را به عنوان یک فیلم هیجان انگیز ، درام و فتنه تهیه و تبلیغ کنند. خوب ، بهتر است جلوی این کار گرفته شود ، اما تبلیغات باعث می شود که یک تعطیل شود ، این نشانگر است و همه جا می گویند که این یکی از بهترین فیلم های ترسناک است و وقتی سینما را ترک می کنید ، چیزی جز ناامیدی نیست. ایده خوب است ، بله ، اما در این میان تنها با یک فیلمنامه خوب چرخیده اما بدون توضیح بیننده خوب ، و یک کارگردان رمان که نمی داند چگونه ترس و اضطراب را به مخاطبی منتقل کند که به آن کارگردیده است ، که به عنوان فیلم ترور سقوط می کند

نتیجه گیری
وراثتی فیلمی است که به عنوان ژانر ترور سقوط می کند ، صحنه ای برای یادآوری ندارد ، بیش از یک داستان خوب چرخان اما با داده های نامشخص به درستی ، و این باعث می شود من ببینم که به عنوان یک هیجان انگیز بهتر متوقف می شود. با صحنه هایی که فقط برای طولانی تر ساختن فیلم و جلوه های ویژه ای که باقی مانده است ، موسیقی متن فیلم وجود ندارد ، و تعبیری که به طور کلی بد نیست ، اما به هیچ وجه اصلاً قانع نمی شود.




:: بازدید از این مطلب : 197
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 مهر 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیر

تاو شرط جدید Netflix برای داستان های علمی است که پس از قطع صدا ، فیلمی با قدمت بیش از 90 دقیقه که توسط نگا لانداو نوشته شده و به کارگردانی فدریکو دی املاندرو ساخته شده است ، می آید که در آن ماجرا آدم ربایی را برای ما بازگو می کند. در چگونگی قربانی او سعی می کند از خانه ای که توسط هوش مصنوعی کنترل می شود فرار کند.

یک ماشین بسیار ساده
داستان با تماشای مایکا مونرو روی پرده در نقش جولیا ، زن جوانی که موفق به دزدی می شود ، آغاز می شود و کسی که در زندگی خود کسی ندارد. دقایقی پس از شروع فیلم جولیا ربوده شده و توسط اد Skrein در نقش الكس ، دانشمند و مهندسی كه سعی می كند به یك هوش مصنوعی قادر باشد كه بتواند تصمیمات خود را گرفته و "انسانی تر" بدست آورد ، گرفت ، برای رسیدن به این هدف او به موضوعات انسانی نیاز دارد و تراشه ای را در گردن قرار می دهد که محرک های مغز را دریافت می کند ، از این طریق می تواند آنها را به الگوریتم ها و کدهای برنامه نویسی تبدیل کند.

وقتی جولیا از خواب بیدار شد ، در یک سلول در کنار دو نفر دیگر محصور می شود ، که اتفاق مشابهی برای آنها افتاده است ، و آنها نیز این مطالعه را با آنها انجام می دهند. در تلاش آنها می توانند سلول را ترک کنند و متوجه شوند که در یک خانه هستند ، هنگام تلاش برای فرار ، تاو ، ماشینی که هر اتاق خانه را کنترل می کند آنها را شکار می کند و زندگی دو نفر دیگر را تمام می کند و تنها جولیا را ترک می کند.

از این نقطه به بعد ، فیلم کاملاً به ما می دهد که چگونه جولیا سعی می کند از خانه ای که تحت کنترل هوش مصنوعی است و در همان زمان توسط یک سادیست مانند الکس فرار کند ، فرار کند.



یک تاریخچه ارزشمند
تاو فیلمی است که با علاقه دنبال می شود ، یکی از فیلم هایی است که شما را به روی نیمکت می کشد اما با وجود همه چیز قابل پیش بینی است ، با فیلمنامه ای که لحظات گفتگو را با اکشن و برخی از نکات ترسناک می آمیزد ، داستانی آسان برای پیگیری و درک در همه زمانها ، اما این هرگز به هیچ وجه برجسته نیست. اگرچه رسالت خود را که سرگرم کننده است ، کاملاً انجام می دهد.

تصور هنری که می خواهد انسان شود
در مورد تفسیر چیز چندانی برای گفتن ندارم ، من اد اسکرین را بیشتر از مایکا مونرو دوست داشتم که او را بیشتر برای عملکردش در Deadpool ، الکس که نام شخصیت این فیلم است ، در نقش او به عنوان یک دانشمند بیشتر می شناسم. کنترل کننده و دستکاری کننده ای که تا زمانی که به هدف خود برسند ، با عباراتی که به آنها تحمیل می کند و می توانند ترس و احترام بگذارند ، اهمیتی نمی دهند.

مایکا مونرو به عنوان جولیا نقشی را ایفا می کند که مرا قانع نمی کند ، من عذاب ، درد ، استرس یا ناتوانی را که او سعی می کند در بعضی از لحظه ها احساس کند ، احساس نمی کنم ، که همیشه به نظر می رسد از خودش اطمینان دارد و انگار میهمان خانه است ، به نظر می رسد او می داند که از ابتدا آن خانه را کاملاً ترک خواهد کرد ، اتفاقی که آن لحظات ناراحتی و عدم اطمینان را از بیننده دور می کند.

سرانجام ما Tau داریم ، بلکه صدای Tau است که در نسخه اصلی توسط گری اولدمن معروف است ، معروف به سیریوس بلک در هری پاتر یا جیمز گوردون در فیلم Dark Knight: Legend دوباره متولد شده است. و در نسخه اسپانیایی توسط Eugenio Roldán که به نظر من در هر دو نسخه بسیار محبوب است ، البته گری اولدمن قلاب بیشتری دارد ، بازیگر بسیار با استعدادی و شناخته شده است.

موسیقی که TAU دوست دارد
موسیقی متن فیلم توسط Bear McCreary ساخته شده است ، با قطعاتی که در لحظه های شدید فیلم عالی به نظر می رسد ، همچنین با موسیقی کلاسیک ترکیب می شود ، این مورد مورد علاقه هوش مصنوعی تاو است و همان چیزی است که خالق آن را قرار می دهد. الکس وقتی متوجه می شود که قلبش در حال مسابقه است ، انتخابی که بسیار خوب به نظر می رسد.

فقط یک NETFLIX دیگر
تاو یک فیلم لذت بخش از ابتدا تا انتهاست ، جای تعجب ندارد و همچنین سعی نمی کند باشد ، فقط یک مورد دیگر از پلتفرم Netflix که کار خود را انجام می دهد ، یعنی سرگرمی. اگر داستان علمی را دوست دارید و کار دیگری ندارید ، یا فقط می خواهید چیزی "جدید" ببینید ، تاو یک فیلم ایده آل برای آن لحظات است.

نتیجه گیری
تاو فیلمی است که سرگرم کننده است ، با یک فیلمنامه ساده اما شما را روی نیمکت نگه می دارد ، هرچند چیز قابل توجهی نیست.




:: بازدید از این مطلب : 163
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 مهر 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیر

Broly شخصیتی است که توسط Toei Animation ساخته شده است و در مجموع سه فیلم غیر کانن از مانگا / انیمه معروف استاد آکیرا توریماما ، Dragon Ball ظاهر شده است. شخصیتی که از آستین گرفته شده و از محبوبیت بسیار خوبی برخوردار است ، یکی از محبوب ترین شخصیت های هر فن Ball Dragon و به طور خاص Dragon Ball Z و مخصوصاً بسیاری از شخصیت های مورد علاقه وی است.

هر فن اژدها توپ برول را می شناسد ، یک Saiyan با قدرت بی اندازه و فرزند پاراگوس ، که توسط همان پادشاه از سیاره گیاهخوار تبعید شد ، از ترس از قدرت برولی که فقط یک کودک بود ، از خیلی ها قدرتمندتر بود. بزرگسالان سایان. این داستانی است که Toei Animation به ما گفت ، و این منشأ ما از آن شخصیت است.

برادر ، چگونه می دانیم
با یک شخصیت پریشان ، چند کلمه و حتی یک نفر خجالتی می توان گفت ، اینگونه است که او در حالت پایه خود رفتار می کند و وقتی قدرت خود را رها می کند و به این ترتیب تبدیل به یک افسانه سوپر ساعیان یا سوپر سایان می شود ، به یک موجود بی رحمانه ، بی رحمانه و بی پروا تبدیل می شود. Berserker که به جای رنگ زرد / طلایی معمولی با موهای سبز رنگ شناخته می شود و عضله و قد بدن آن پیاده سازی می شود ، در دگرگونی دانش آموزان معمولی آبی سوپر ساعیان را از دست می دهند ، با دیدن چشمانشان کاملاً سفید ، که احساس از دست دادن عقل می دهد و با خشونت و تمایل به ویرانی از بین می رود.

اینگونه است که ما برولی را می شناسیم و به این ترتیب عشق همه دوستداران این اثر به دست آمد.

تنها چند ساعت پیش ، Toei Animation از شرور جدید فیلم مورد انتظار Dragon Ball Super که در پایان سال اکران می شود ، پرده برداری کرد ، به طور خاص در 14 دسامبر سال جاری در ژاپن اکران می شود که در آن شرور جدید است. برولی ، از شخصیت غیر کانونی بودن به شخصی که متعلق به کار و تاریخ رسمی است ، می رود ، از این طریق برولی کانن می شود.

پوشش-فیلم-اژدها-توپ-فوق العاده برنز
Cover Dragon Ball Super: Broly ، در تاریخ 14 دسامبر در ژاپن منتشر می شود
یک حقایق حقایق
در این فیلم ظاهر برولی کاملاً با تغییر شناخته می شود ، اتفاق می افتد که بدن نازک و افتادگی چشمی مستحکم تر در حالت پایه خود و ظاهری ترسناک تر ، نمونه ای از این نبرد جنگجو دارد. بنابراین می توان استنباط کرد که شیوه ی زندگی او کاملاً بازسازی خواهد شد ، و جای خود را به شخصیتی کاملاً متفاوت از یک روز می داد که به او محبوبیت بسیاری می داد.

ما آن را به طور خلاصه در تیزر کوچکی که چند ماه پیش به بازار عرضه شده است ، دیدیم و دوباره آن را روی کاورهایی که چند ساعت پیش در معرض دید عموم قرار گرفته است ، می بینیم و با این روش سعایی را فاش می کند که همه ما در ابتدا فکر می کردیم که یاموشی خواهد بود ، و اکنون می بینیم که اینگونه نیست.



لباس او تغییر می کند ، اگرچه او هنوز پایه Broly را دارد که همه ما می دانیم ، با آن نوع تونیک روی کمر و دستبندهایش ، ما همچنین رنگ سبز معمولی موهای او را در تغییر و تحول در Legendary Super Saiyan یا Berserker و از بین رفتن آن می بینیم. دانش آموزان از نگاه او ، به طوری که تحول حفظ می شود و به تئوری Legendary Super Saiyan of the world 7 می دهد ، زیرا کاله کسی است که گفته می شود در جهان 6 ، اسپویلر احتمالی Dragon Ball Super ، اما همه طرفداران اژدها توپ مطمئناً از قبل می داند.

در کاله اگر شخصیتی را ببینیم که بیشتر شبیه برلی باشد ، شخصیتی است که ما می شناسیم ، اما در این راه اندازی مجدد جدید شخصیت به نظر می رسد چنین نخواهد بود.

تاریخچه کاملاً جدید
داستان برولی درست قبل از تخریب سیاره گیاهخواری برمی گردد ، همانطور که قبلاً نیز گفتم ، این بار حدس می زنم آنها آن پایگاه را لمس می کنند و یک راه یا راه دیگر مجبور خواهند شد با داستان کانن ارتباط برقرار کنند ، به یاد داشته باشید که واقعاً هیچ کس از سریال Canon با Broly ملاقات می کند ، بنابراین آنها به نوعی باید در ظاهر آن شخصیت و جایی که او در آن سالها حضور داشتند ، ارتباط داشته باشند ، اگر برخی از داستان اصلی او را حفظ کنید ، باید بدانید که باید همان سن و سال Goku یا Kakarrot ، همانطور که شما می نامید ، زیرا هر دو در همان روز متولد شدند.

یکی دیگر از شبهات حضور پاراگوس است که ما او را به عنوان پدر برلی می شناختیم ، این بار نمی دانیم که آیا این شخصیت نیز به عنوان یک کانون تبدیل می شود یا به آن اشاره نمی شود. من امیدوارم که شما در حال نوشتن یک داستان خوب باشید ، زیرا مطلبی که در ذهن دارم کاملاً قابل قبول به نظر می رسد ، اگرچه این با داستان رسمی مطابقت ندارد.




:: بازدید از این مطلب : 184
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 مهر 1398 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد